"طوفان"
یعنی
"دلم" ...
که برایت تنگ شده!
+ سکوت نوشت: کسی چه می داند؟؟!!!
یک وقت هایی هم هست که خدا دستت را می گیرد
تا لب چشمه هم می برد
اما... تشنه بر می گرداندت!
اینجاست که معنی یک کلمه را خوب می فهمی
" حــــــــســرت "...!!!!!
درست همان جایی که تنها می مانم با تو... باران می شوم یا عزیزالوجود...
این دل دیگر برای من دل نمی شود
مرا دلی دیگر باید
از گِلی دیگر
فقط خاکش را از "کرب و بلا" بیاورید
می خواهم اینبار فقط برای ح س ی ن ت بمیرم یا عزیزالوجود...
من بودم و تو بودی و اشک، نه! عشق..
من.. تو .. عشق ..
انگار که اشک و عشق عجین اند ، عشق که می آید بخواهی یا نخواهی پای اشک را هم باز می کند! اصلا گویی اشک جان مایه ی عشق است ، اشکی که می سوزدت و سوختنی که می سازدت ...براستی ساخته ی عشق را ویرانی کجا باشد؟!
گاهی دل بریدن از دل بردن ، حتی از دل دادن آسان تر است !
می خواهم دل ببُرم از هر آنچه غیر توست
از هر آنچه دور از توست
می خواهم وفا کنم به عهد بسته با تو تا شاید،شاید
روزی "عبد" بخوانی ام "معبود" ...
و چه خوب بنده ایست که بین بندگان " عبد " بخوانندش ..
+ روی پرده ی خانه ی کعبه این آیه حک شده که
« نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ »
دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند.
سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ و غیبت، قلب های ما را تیره و تار ننماید.
خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم.
خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابر عظمت تو خود را نبینم.
"شهید چمران."